ﯾﻪ ﺑﺎﺑﺎﯾﯽ ﻣﺮﻏﺪﺍﺭﯼ ﺩﺍﺷﺖ ﯾﻪ ﺷﺐ ﺭﻓﺖ ﻣﯿﻮﻥ ﻣﺮغ ها و ﮔﻔﺖ: ﻗﺴﻢ ﻣﯿﺨﻮﺭﻡ ﻓﺮﺩﺍ ﮐﻪ ﺍﻭﻣﺪﻡ ﻫﺮ ﻣﺮﻏﯽ که ﭼﻬﺎﺭﺗﺎ ﺗﺨﻢ ﻧﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ ﺗﯿﮑﻪ ﺗﯿﮑﻪ ﺍﺵ ﻣﯿﮑﻨﻢ.
ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﺍﻭﻝ ﺻﺒﺢ ﻣﯿﺎﺩ ﻣﺮﻍ ﺍﻭﻟﯽ ﺭﻭ ﻭﺭ ﻣﯿﺪﺍﺭﻩ ﻣﯿﺒﯿﻨﻪ ﭼﻬﺎﺭﺗﺎ ﺗﺨﻢ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ
ﺩﻭﻣﯽ ﺭﻭ ﻭﺭ ﻣﯿﺪﺍﺭﻩ ﭼﻬﺎﺭﺗﺎ
ﺳﻮﻣﯽ ﺭﻭ ﻭﺭ ﻣﯿﺪﺍﺭﻩ ﭼﻬﺎﺭﺗﺎ
ﭼﻬﺎﺭﻣﯽ ﺭﻭ ﻭﺭ ﻣﯿﺪﺍﺭﻩ ﻣﺒﯿﻨﻪ ﺩﻭﺗﺎ ﺗﺨﻢ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ! با فریاد میگه: ﻗﺮﺍﺭﻣﻮﻥ ﭼﯽ ﺑﻮﺩ؟
ﺣﯿﻮﻭﻧﯽ ﺟﻮﺍﺏ ﻣﯿﺪﻩ و میگه: ﺗﻮ ﺭﻭ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺭﺣﻢ ﮐﻦ ﻣﻦ ﺧﺮﻭﺳﻢ!
**************************************************************************************************************************
یه فیل هر روز برا خوردن آب بطرف رودخانه میرفت و مورچه ها ی سر راه خود را له میکرد از این رو. مورچه ها تصمیم گرفتند به محض اینکه فیل آمد به او حمله کنند و گازش بگیرند همین که فیل آمد ومورچه ها روی فیل رفتند فیل خودش را تکاند و مورچه ها. جز یکی روی زمین ریختند بقیه مورچه ها به اوکه بالا بود گفتند خفش کن خفش کن
**************************************************************************************************************
ﺭﻓﺘﻢ ﺣﺸﺮﻩ ﮐﺶ ﮔﺮﻓﺘﻢ
ﺭﻭﺵ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻣﺨﺼﻮﺹ ﺣﺸﺮﺍﺕ ﻣﺰﺍﺣﻢ
ﺗﺎﺯﻩ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﯾﻪ ﺳﺮﯼ ﺍﺯ ﺣﺸﺮﺍﺗﻢ ﻫﺴﺘﻦ ﮐﻪ ﻣﺮﺍﻫﻤﻦ !
ﻣﻮﻧﺪﻡ ﺑﺮﺍ ﺍﻭﻧﺎ ﭼﯽ ﺑﮕﯿﺮﻡ ﮐﻪ ﺍﺫﯾﺖ ﻧﺸﻦ !
ﻧﻈﺮﯼ ﻧﺪﺍﺭﯾﻦ ﺷﻤﺎ
**********************************************************************************************************
نظر یادتون نره
نظرات شما عزیزان: